گفتگو با رامین زمانی

گفتگو با رامین زمانی

گفتگو با رامین زمانی به بهانه دریافت جایزه بهترین آهنگساز ایرانی

شهریور ۱۳۹۴ شهر نیویورک میزبان مراسمی بود تحت عنوان Big Apple Music Awards که رامین زمانی آهنگساز شهیر سال های اخیر موسیقی پاپ اجرای آن را بر عهده داشت و طی همین مراسم برگزار کنندگان جایزه ویژه بهترین آهنگساز ایرانی سال ۲۰۱۵ را به او اهدا کردند. خودش می گوید از شروع این فستیوال موسیقی ده سالی می گذرد و هر سال به هنرمندانی از خاورمیانه و اروپای شرقی جایزه داده می شود و از آنها تقدیر می شود. اما چرا این جایزه به رامین زمانی تعلق گرفته؟ بعد از انقلاب ایران شهر لس آنجلس به پایگاهی برای موسیقی پاپ تبدیل شد که البته به نظر می آید این پایگاه بیشتر از همان اهالی موسیقی پیش از انقلاب و دوران شکوه موسیقی پاپ ایرانی در دهه پنجاه خورشیدی تغذیه می کرد و به همین دلیل هم بعد از مدتی افول کرد و کم کم موسیقی لس آنجلسی رو به قهقراء گذاشت. البته این آهنگساز بدون ذکر نام دلیلش را واقعه دوم خرداد ۱۳۷۶ در ایران می داند که در پی آن فضای موسیقی که با انقلاب اسلامی بسته شده بود، باز شد. این باز شدن فضا هر چند هنوز و تا امروز محدود و مشروط است و غالبآ هم فقط مختص مردان است، اما به عقیده زمانی پیآمدش حجم بالای تولید موسیقی و موزیسین بود که فارغ از کیفیت خوب یا بد مثل رودخانه ای جاری همه چیز را با خود می برد. این تحول که البته پیشرفت تکنولوژی هم در آن بی تآثیر نبود، به برچیدن پایگاه موسیقی لس آنجلسی محدود نماند و به آن جریان هم جان تازه ای بخشید و در جریان این پوست اندازی شهر فرشتگان بود که استعدادهایی نو درخشید. بی تردید یکی از این استعدادهای نو ظهور رامین زمانی آهنگساز پر کار این سالهاست. حدود سه دهه پیش او فقط نوزده سال داشت که به دلیل ممنوعیت شدید موسیقی در ایران در سودای آزادی نواختن گیتار کلاسیکش به کانادا مهاجرت کرد. نوازندگی، گویندگی، خوانندگی، ترانه سرایی، تنظیم و تهیه کنندگی هم در کارنامه هنری او به چشم می خورد، اما شهرتش را مدیون نبوغ در آهنگسازی است. از ابی و داریوش تا بیژن مرتضوی و سیاوش قمیشی و خصوصآ کامران و هومن و هنگامه هنرمندانی هستند که زمانی به اشکال مختلف با آنها همکاری داشته. به بهانه دریافت جایزه اش با او به گفتگو نشسته ایم تا از این مراسم موسیقی، فضای فعلی موسیقی پاپ ایرانی، آلبوم موسیقی تازه اش و همچنین تآثیر نوازندگان دوره گرد سطح شهر تهران بیشتر بدانیم.

*شما اخیرآ جایزه ای دریافت کرده اید تحت عنوان ‘بهترین آهنگساز ایرانی

از این جایزه بگویید، از سابقه برگزار کننده و معیار انتخابش؟
از اجرای اولین دوره این مراسم در نیویورک به نام ‘Big Apple Music Awards’ ده سالی می گذرد. تمرکز آنها هم بر روی هنرمندان خاورمیانه و اروپای شرقی است. انتخاب ها در دو بخش هیآت داوران برگزار کننده و همچنین بخشی از سوی مردم انجام می شود. تصور می کنم که انتخاب من برای هر دو بخش اجرا و جایزه بر عهده برگزار کنندگان بوده است.

*هدف اینها شناسایی و حمایت از آهنگسازان نقاط کمتر دیده شده دنیا است؟

به هر حال تمام فستیوال های موسیقی دنیا حتی گرمی از یک جایی شروع شده و اتفاقآ در آغاز کوچک هم بوده است. ایده یک نفر بوده که یک سری هنرمندان را پوشش دهد، به آنها جایزه بدهد و کم کم شکل گرفته و بزرگ شده است. ضمن اینکه تمرکز اینها بر روی خاورمیانه و اروپای شرقی است. من هم تازه امسال با این گروه آشنا شدم. از ابتدا هم که گفتند من مسئله را جدی نگرفتم تا اینکه جدیت و پشتکار خودشان و تماس های مکرر و ارائه خدمات باعث شد بپذیرم و در مراسم هنرمندانی از کشورهای عربی و تاجیکستان و افغانستان و از اروپای شرقی حضور داشتند. مراسم خوبی بود یعنی سازماندهی ایده آل نداشت اما برای شروع حرکت یک فستیوال هنری عالی بود و به برگزار کنندگان تبریک می گویم چون می دانم ساخت و هماهنگی چنین برنامه هایی خیلی سخت است. گاهی حتی ماه ها طول می کشد که بتوان چهار خواننده را با هم هماهنگ کرد و به روی صحنه برد، چه برسد به این کار که در آن بیش از بیست هنرمند به روی صحنه رفتند. واقعآ قابل تقدیر بود و امیدوارم هر سال بهتر هم بشوند.

مردم عادی هم در مراسم حضور داشتند؟ و آیا جایزه شما مادی بود یا سمبلیک؟

حدود چهار هزار نفر از مردم عادی حضور داشتند و جایزه ای که من دریافت کردم سمبلیک بود. من مجری برنامه هم بودم و قبل از اجرا به من گفتند که باید غالب برنامه به زبان انگلیسی اجرا شود و بعد هنگام اجرا متوجه شدم که همه شرکت کنندگان انگلیسی نمی دانند و مشخص بود که از کشورهای مختلفی هستند. هر گروه از تماشاچیان هم یک قسمت سالن نشسته بودند. مثلآ وقتی هنرمند کرد به روی صحنه می آمد یک قسمت سالن کف می زدند و جیغ می کشیدند و هنرمند تاجیک که به روی صحنه می آمد قسمت دیگری از سالن دست می زدند. مردمی از فرهنگ و جوامع مختلف در سالن حضور داشتند.

*در کارنامه شما غیر از آهنگسازی، ترانه سرایی و موسیقی فیلم و اجرا هم به چشم می خورد، فکر می کنید چه ویژگی یا نکته ای باعث شده بیشتر به عنوان آهنگساز مشهور شوید؟

فکر می کنم به فرهنگ دوگانه من بازمی گردد، به این معنی که من ایرانی هستم که تا نوزده سالگی ایران بودم و الان بیش از سی سال است که در خارج از ایران زندگی می کنم. من با گیتار کلاسیک بزرگ شده ام و به موسیقی غربی علاقه فراوانی دارم. کارهای من تلفیقی از موسیقی ایرانی و غربی است. شاید به همین دلیل آهنگسازی ام بیشتر شعر و تنظیم و تهیه کنندگی ام دیده شده.

*روش آهنگسازی شما برای هر خواننده ای مختلف و متفاوت است و یا اینکه چند تکنیک و متد مشخص و محدود دارید؟ به طور ساختمان کارتان در آهنگسازی به چه شکل است؟

من شش سال در رشته آهنگسازی تحصیل کرده ام و با تکنیک آهنگسازی کاملآ آشنایی دارم و می توانم در هر سبکی آهنگسازی کنم. اما من با حس کار می کنم و پیش می روم. من برای آهنگسازی به توانایی های خواننده مورد نظرم فکر می کنم و برای آن توانایی ها آهنگ می سازم. در حقیقت خودم را در جایگاه حنجره خواننده در نظر می گیرم و می گویم اگر من به جای این خواننده بودم و این نوع توانایی ها را داشتم و تکنیک آهنگسازی هم بلد بودم، کجاها می رفتم و کجاها نمی رفتم تا صدا بدرخشد. همیشه داستان آهنگسازی من این بوده که خواننده بدرخشد و نه من. یعنی توانم را برای درخشش خواننده صرف می کنم. از تکنیک های موجود در آهنگسازی استفاده می کنم اما بیشتر تکیه ام بر احساس است. مثلآ در شعر کار ‘دوستت دارم خیلی زیاد’ که برای کامران و هومن درست کرده ام نوشته ام ‘شعر باید خودش بیاد’ و معتقدم که ملودی هم باید خودش بیاید. آهنگساز باید خودش را در جایگاه خواننده قرار دهد و بعد اجازه دهد که ملودی خودش بیاید. وقتی با یک کار هنری زندگی کنیم شعر و ملودی خودش الهام می شود و چنین هنری به دل مردم می نشیند. با استفاده از تکنیک صرف می توان روزی ده تا آهنگ هم ساخت اما تآثیرگذار نخواهد بود.

*یعنی این دیده نشدن و به تعبیری گل درشت نبودن آهنگساز را نقطه قوت کار خود می دانید؟

بله. اگر نه می توان با استفاده از تکنیک کارهای پیچیده ای ساخت که آهنگساز را خیلی برجسته نشان می دهد. اما اتفاقآ کارهایی که من انجام می دهم ظاهرآ ساده است و البته در حین اینکه ساده به نظر می آید، ریزه کاری های خاص خودش را هم دارد که اهل هنر از روی این ریزه کاری ها متوجه می شوند که من پیش زمینه موسیقی کلاسیک دارم و در تمام کارهای من این ریزه کاری ها به چشم می خورد. آهنگسازی اگر به دنبال به رخ کشیدن خودش باشد بیشتر بر دانش تکنیکی اش تکیه می کند اما من این کار را انجام نمی دهم و سعی می کنم آهنگسازی ام در راستای کلیت و نتیجه کار خوب باشد. شاید از نظر موسیقی خیلی از خواننده های ما سواد آهنگسازی نداشته باشند، من خودم را در جایگاه خواننده قرار می دم و بعد احساسم را به کار می گیرم و سعی می کنم دانش تکنیکی ام در ناخودآگاه به کمک من بیاید.

*مشخصات خواننده خوب از دید شما چیست؟ یا نشانه های ریز و تخصصی استعداد بالقوه در صدا کدامند؟

یک قسمت زیبایی صدا است که دلنشین باشد و بتوان ساعت ها بدون خستگی به آن گوش کرد. قسمت دیگر اجرا کننده است که چطور از این صدا استفاده می کند. برخی از اجرا کننده ها توانایی کمی دارند اما از همان توانایی کم بسیار عالی استفاده می کنند و بالعکس بعضی از خواننده ها توانایی بالایی دارند اما کمتر از آن استفاده می کنند. من سعی می کنم با کسانی کار کنم که حتی اگر توانایی شان کم باشد اما از همان توانایی کم هم نهایت بهره را ببرند. در این کار آدم هایی موفق هستند که ضریب هوشی و یا همان آی کیوی بالا و حس قوی داشته باشند. خیلی از خواننده های خیلی خوب ما توانایی های خیلی زیادی ندارند اما در عوض حس عالی دارند. امروز خواننده های زیادی داریم که از نظر تکنیکی خیلی خوب هستند اما کسی به آنها گوش نمی دهد و بالعکس خواننده های موفقی داریم که از نظر تکنیکی ضعیف هستند اما حس عالی دارند.بله کاملآ. یک ویولن بسیار خوش صدا را به دست یک ویولنیست می دهیم و او یک ملودی بسیار زیبا را اجرا می کند اما کسی به آن گوش نمی کند. حالا دختر من یک ویولن کوچک دارد که برای حدود سنی ده ساله ساخته شده، در استودیوی ضبط من بیژن مرتضوی این ویولن کوچک را برداشت و یک ملودی خیلی ساده را اجرا کرد همه متحیر و مبهوتنشسته بودند و با اشتیاق به آن گوش می کردند. یعنی اینکه چگونگی استفاده از صدا و یا آلات موسیقی خیلی مهم است.

*تا چه اندازه استایل ظاهری خواننده را در موفقیتش موثر می دانید؟

استایل ظاهری خواننده در برخورد اولیه می تواند خیلی مهم و برای مردم چشمگیر باشد اما زشت ترین آدمها هم اگر اعتماد به نفس داشته باشند و خودشان را دوست بدارند مردم هم می توانند عاشق آنها شوند. قیافه ظاهری ربطی به هنر ندارد. خواننده هایی داریم که از زیبایی ظاهری بی بهره اند اما مردم اینها را زیبا می بینند برای اینکه تصویری که آن خواننده برای مردم درست کرده تصویر زیبایی است.

*یعنی موسیقی را ذهنیت مستقل می سازد؟

بله صد در صد. وقتی کسی واقعآ هنر داشته باشد، اهمیت ظاهرش به کناری می رود و بالعکس خواننده زیبا هم اگر هنر نداشته باشد زیبایی اش به کناری می رود. از هر دو دسته نمونه های زیادی وجود دارد. البته زیبایی به عنوان مکمل هنر خوب است مثلآ شاید خانم گوگوش اگر این قدر زیبا نبود به این حد از موفقیتی که امروز دارد دست نمی یافت. یکی از دلایلی که باعث شد او گوگوش شود چون دختر بسیار زیبایی بود و هنوز هم هست. البته همان طور که گفتم زیبایی مکمل هنر است. مثلآ شاید کسی نگوید هایده خوش اندام است اما مردم عاشقش هستند.

*مخاطبان خاص موسیقی آوازخوان ها را محصول آهنگسازان می دانند اما در میان عامه این نگاه عکس است یعنی مثلآ می گویند رامین زمانی آهنگساز هنگامه. از نظر شما کدام تابع دیگری است؟

من فکر می کنم هر دو اینها درست است. دلیلی هم ندارد مردم رامین زمانی را بشناسند. رامین زمانی که روی صحنه نمی رود و با مردم ارتباط مستقیم ندارد. چون کار من به واسطه خواننده به مردم عرضه می شود و همین قدر که مردم اسم رامین زمانی را می دانند من از آنها متشکرم. من قبلآ آواز هم می خواندم و خیلی از آهنگسازان ما توانایی آواز خواندن هم دارند و اتفاقآ یکی از دلایلی که آواز نخواندن آنها همین علاقه نداشتن به صحنه و شهرت است. مثلآ من سال های دور در کانادا کنسرت داشتم دو هزار نفر تماشاچی برای من به سالن می آمد اما آن شرایط برای من خیلی جذابیتی نداشت یا از اینکه مردم می آمدند با من عکس بگیرند خوشحال نمی شدم. یعنی لذت صحنه برای من یک صدم شعر نوشتن و یا گیتار زدن و آهنگسازی در استودیو هم نبود. خواننده از روی صحنه رفتن لذت می برد و البته این کار هم مشکلات بسیار خاص خود را دارد. چون باید با مردم مواجه شود و این مواجهه اصلآ کار آسانی نیست. بنابراین طبیعی هم هست که در موسیقی پاپ مردم عادی اعتبار را به خواننده بدهند. البته در موسیقی کلاسیک این شرایط متفاوت است مثلآ می گویند سمفونی بتهوون و به نوازنده اش به این اندازه اعتبار نمی دهند. حتی در شرایطی که آرتیست های بزرگی مثل ‘یویوما’ ویولن سل و ‘میدوری’ ویولن آن را می نوازد اما باز هم می گویند سمفونی بتهوون. اما در موسیقی پاپ مجری ملودی خواننده است و از این جهت شاید هم آهنگسازی پیدا شود و بگوید چرا مردم از ‘چشم من’ به عنوان آهنگ داریوش نام می برند و چرا نمی گویند آهنگ شماعی زاده، اما من با این موضوع مشکلی ندارم.

*مثلآ در مورد خانم هنگامه خیلی این بحث مطرح می شود که اگر در همان آلبوم اول شانس همکاری با آهنگساز خوبی مثل رامین زمانی را نداشت شاید اصلآ موفقیت امروز را نداشت.

خب البته من فکر می کنم اگر این طور باشد عکس این را هم می توان گفت که اگر هنگامه و کامران و هومن و داریوش نبودند شاید من رامین زمانی هم امروز نبودم. گما اینکه کارهای بزرگی بوده که توسط خواننده های بی هنر خوانده شده و به همین دلیل آهنگ اصلآ شنیده نشده. بنابراین وابستگی دو طرفه است. کاملآ پنجاه پنجاه است یعنی یک خواننده بدون آهنگساز خوب به جایی نمی رسد و یک آهنگساز هم بدون خواننده خوب به جایی نمی رسد.

*نظرتان درباره وضعیت امروز موسیقی پاپ ایرانی در داخل و خارج از کشور چیست؟

ما یکی از معدود کشورهای دنیا هستیم که در حوزه موسیقی مشکلات زیادی داریم. دلیل آن هم حکومت مستقر در ایران است و تعطیلی کامل موسیقی در کشور دست کم در بیست سال اول انقلاب باعث بروز بسیاری از مشکلات شد و بعد از آن تا حدودی این آزادی بیشتر شد که دوستان هنرمند ما در ایران بتوانند فعالیت کنند. هرچند که باز هم مشکلاتی مثل امکان دریافت مجوز از وزارت ارشاد و لزوم تبعیت از قوانین جمهوری اسلامی و غیره وجود دارد.

*با تمام اینها فکر می کنید امروز در داخل کشور جریان موسیقی پاپ داریم یا نداریم؟

اگر خوشبینانه نگاه کنیم باید بگوییم خدا رو شکر که داریم اما اگر بخواهیم واقع بین باشیم هنرمند باید از هفت خوان رستم بگذرد تا بتواند یک کار تولید کند.

*با وجود همین هفت خوان رستم فکر می کنید هنرمندان ما مقاومت می کنند و از این سد عبور می کنند و تولید موسیقی در کشور جریان دارد یا اینکه سدها توانسته به موسیقی صدمه بزند و جریان آن را در داخل کشور مختل کند؟

اتفاقآ دیروز داشتم با دوستان درباره موسیقی و ایران صحبت می کردم گفتم که ما از کشوری می آییم که موسیقی در فرهنگ آن ضعیف است. مثلآ یک مسیحی از کودکی به کلیسا می رود و آنجا با موسیقی بزرگ می شود. حتی بچه های من که به کلیسا نمی روند اما در فرهنگ غربی در مدرسه با موسیقی بزرگ می شوند. در حالیکه ما از بچگی موسیقی نیاموخته ایم و در خون ما نیست که دلیلش هم مذهب ما و نوع نگاه آن به موسیقی است. از نظر من وضعیت امروز موسیقی پاپ ایرانی نه در داخل کشور و نه در خارج از کشور ایده آل نیست. خارج از کشور ایده آل نیست چون ما برای یک جمعیت کوچک کار می کنیم و داخل کشور هم به دلیل محدودیت هایی که وجود دارد ایده آل نیست. اما وقتی مشکلات زیاد می شود و عرصه بر هنرمند تنگ می شود، بهترین آثار هنری هنرمند هم خلق می شود. من مثبت اندیش هستم و به این نگاه نمی کنم که دارم در شرایط سخت و برای جمعیت کوچکی کار می کنم و به جای این می گویم خدا را شکر آزادی دارم و می توانم آن کاری را که می خواهم انجام دهم. حالا ممکن است پول کمتری به دست بیاورم و ساده تر زندگی کنم و بیشتر به هنر بپردازم اما نگاهم مثبت است. طبعآ اگر بخواهیم منفی هم نگاه کنیم نکات زیادی را پیدا خواهیم کرد. بهترین آهنگسازان دنیا بهترین قطعات موسیقی را در بدترین و سخت ترین شرایط زندگی نوشته اند.

*یعنی محدودیت خلاقیت می آورد؟

بله شک نکنید همین طور است. انسان هر قدر محدود تر می شود ذهنش بیشتر به کار می افتد و در میان کمبودها خلاقیت به وجود می آید. مثلآ اگر من میلیون ها دلار پول داشتم الان نه وقت صحبت کردن با شما را داشتم و نه وقت آهنگسازی و هیچ کار دیگر را نداشتم. بنابراین شاید فشارهای اقتصادی به خلاقیت آدمی کمک کند.

*فرض کنید یک مسئول دولتی و یا دقیق تر یک سانسورچی در ایران این صحبت را بشنود آیا توجیه نمی شود حالا که خود هنرمندان راضی هستند محدودیت را بیشتر کنیم شاید خلاقیت شان هم بیشتر شود؟

فکر نمی کنم صحبت ما هنرمندان در رفتار مسئولان تآثیری داشته باشد. سیاست خیلی پیچیده تر از این حرفهاست و خیلی بازی کثیفی است که من علاقه ای به آن ندارم. فکر می کنم با ورود به داستان سیاست باید هنر را بوسید و کنار گذاشت. از طرفی نمی توانم حدس بزنم که در ذهن مسئولان چه می گذرد و برای من اهمیتی هم ندارد. من به عنوان یک هنرمند سعی می کنم با توجه به شرایطی که دارم بهترین کار ممکن را انجام دهم. تغییر شرایط بد وظیفه مردم و سیاست مداران و جامعه شناسان است. به نظر من حرف زدن ما باعث هیچ اتفاقی نخواهد شد. بنابراین بهتر است که هنرمند با همین شرایط موجود بهترین کاری را که می تواند انجام دهد.

*موسیقی پاپ ایرانی در قیاس با همتایان ترک و عرب خود در چه وضعیتی قرار دارد؟

موسیقی پاپ ایرانی الان خیلی گیج است. در داخل کشور چون سریال های ترکی از طریق ماهواره ها وارد خانه مردم شده موزیسین های ما را به سمت تقلید از موسیقی ترکی سوق داده. فرهنگ ما و ترکیه شبیه هم است و الهام گرفتن از کارهای ترک زیباست اما نه این که تقلید کنیم. کپی کردن خلاقیت موزیسین را زیر سوال می برد. از سوی دیگر پیشرفت تکنولوژی باعث شده که هر کسی بتواند بدون داشتن دانش و استعداد کافی در خانه اش و با استفاده از کامپیوتر موسیقی تولید کند. با توجه به اینکه عمومآ مردم ایران از نظر موسیقایی گوش خوب و آموزش دیده ای ندارد چون آشنایی با موسیقی در فرهنگ ما ضعیف و گوش ها تمرین صحیح نداشته اند. به عنوان در ارمنستان وقتی ارامنه به یک سالن کنسرت می روند با هر موسیقی به وجد نمی آیند. یعنی موزیسین باید واقعآ کارش عالی باشد تا یک مخاطب ارمنی بلیط او را بخرد. اما مردم ما چون با موسیقی رشد نکردند با هر کار کوچک و نازلی به وجد می آیند و تشویق می کنند و البته ما مردم ایران بالعکس در زمین زدن بزرگان هم تخصص عجیبی داریم. هم در بالا بردن آرتیست تخصص داریم و هم در به زمین کوباندن او! مخاطبی که از نظر موسیقی گوش خوبی داشته باشد هیچکدام از این دو کار را انجام نمی دهد. بنابراین چون مردم ما گوش خوب موسیقی ندارند خیلی زود هم سورپرایز می شوند. دلیلش هم نبود موسیقی در مذهب و فرهنگ موجود در کشور ماست. البته در ضمن نداشتن گوش قوی، بسیار مردم با هوشی داریم. کپی کردن هم به ذائقه فرهنگی ما برمی گردد. مثلآ در فرهنگ ما کمتر غذای جدید امتحان می کنیم و اگر به رستورانی رفته ایم و غذایش خوب بوده دوست داریم تا پنجاه سال دیگر هم برای غذا خوردن به همان رستوران برویم. در حالیکه رفتار یک آمریکایی این طور نیست. ما کمتر به دنبال تجربه کارهای جدید هستیم. اگر یک آهنگی در یک سریال ترکی گل کرد و مردم از آن لذت بردند، کپی آن را به مدت چهار سال می سازیم!

*اینترنت و ماهواره دنیا را به دهکده جهانی تبدیل کرده اما آیا فکر می کنید این دهکده جهانی در حیطه موسیقی برای خرده فرهنگ ها مضر است و یک فرهنگ یکدست را غالب می کند؟

خیر برای موسیقی مضر که نیست حتی خیلی هم عالی است،. یک دوره های زمانی وجود دارد یک زمانی صفحات گرامافون بود و همه با آن انس داشتند و بعد که نوار کاست آمد خیلی ها گفتند این دیگر چیست، چون صفحه یک صدای خاصی داشت و بعد که مردم کم کم با نوار آشنا شدند سی دی آمد که خیلی ها گفتتند صدای این خیلی دیجیتال است بعد سی دی هم از چرخه خارج شد و امروز همین طور این تحول ادامه دارد. در جریان این تحولات یک سری آدم سوء استفاده می کنند و از شرایط بهره برداری می کنند که هنرمند هم نیستند، ولی آنچه در نهایت باقی می ماند هنرمندان هستند. این دهکده جهانی باعث می شود همه با هم آشنا شوند و ذهن هنرمند بازتر شود. مثلآ در موسیقی کلاسیک آهنگساز باید با تکنیک های مورد استفاده آهنگسازان نقاط مختلف دنیا آشنایی داشته باشد و کاملآ به موسیقی اشراف داشته باشد، اما امروز آهنگسازانی که موسیقی کلاسیک هم نخوانده اند می توانند با موسیقی های نقاط مختلف دنیا آشنا شوند. قبلآ کسی که در ایران موسیقی کار می کرد با موسیقی دیگر نواحی دنیا آشنایی چندانی نداشت مگر آنکه خیلی عاشق موسیقی بود و با هزار بدبختی به دنبالش می رفت تا یک موسیقی پینک فلوید یا کلاسیک پیدا کند. امروز با موتور جستجوی گوگل می توان به همه چیز از یافتن هر نوع موسیقی تا ارتباط با هر موسیقی دان دست یافت. اینها وجوه مثبت دهکده جهانی است. البته یک سری بی هنر هم در این شرایط سوء استفاده می کنند. این هم هزینه ای است که هنر می پردازد.

*شما گفتید که گوش مخاطب ایرانی با موسیقی آشنا نیست و یک دلیل آن مذهب اسلام است که بر خلاف مسیحیت موسیقی در آن حرام است، حالا عده ای از هنرمندان تلاش می کنند با نزدیک کردن موسیقی به اتفاقات روز جامعه مردم را بیشتر با موسیقی آشتی دهند، اما این نزدیکی طبیعتآ وجوه سیاسی هم پیدا می کند، از طرفی شما گفتید سیاست کثیف است و هنرمند از آن بری، مثال بارز این نوع موسیقی هم کارهای جدید آقای ابی است. نظر شما درباره این گونه موسیقی چیست؟

گوش مخاطب زمانی با موسیقی آشنا می شود که در رخم مادر است تا زمان کودکی. گوش مخاطب در بزرگسالی با موسیقی آشنا نمی شود. نمی توان با آهنگ سیاسی-اجتماعی مردم را با موسیقی آشنا کرد. چه چیزی بزرگ تر از عشق؟ جیمز جویس می گوید اگر عشق نبود من نمی دانستم چه بنویسم. سیاست خیلی پوچ، کوچک و یک جوک بی مزه است. هیچکدام از کارهایی که در تاریخ موسیقی ماندگار شده سیاسی نبوده است.

*البته منظور من بیشتر کارهای اجتماعی و مسائل روزمره جامعه بود که البته در ایران همه اینها سیاسی قلمداد می شود.

منظور من هم آشنایی گوش انسان با موسیقی در دوران طفولیت بود. مثلآ در غرب از دوران مهد کودک به کودکان آموزش موسیقی می دهند. دخترهای من از دو سالگی به کلاس موسیقی رفته اند. از نظر علمی هم ثابت شده که موسیقی به انسان خیلی کمک می کند.

*رواج موسیقی در فرهنگ جامعه ایرانی از گذشته تا به امروز رو به افزایش است یا رو به کاهش؟

در میان مردم خیلی بیشتر شده. مردم ما در گذشته به موزیسین مطرب می گفتند و به این هنر به دید خیلی بدی نگاه می کردند. امروز هم فکر نمی کنم خیلی دید مثبتی وجود داشته باشد مثلآ اگر یک موزیسین و یا یک نقاش به خواستگاری دختری بروند پدر و مادر دختر با شک و تردید با او صحبت خواهند کرد تا اینکه مثلآ گفته شود طرف دکتر است.

*بخشی از این مسئله اقتصادی است.

بله بخش بزرگی از آن اقتصادی است. منظور کلی ام این است که مردم ما امروز شاید کمی بیشتر از چهل سال پیش به هنر احترام می گذارند. اما الان مسئله اصلی ما دولت (حکومت) و سیستم آموزشی است که باید طوری باشد تا بچه ها از دوران طفولیت با موسیقی بزرگ شوند. آدمی تا یک سنی می تواند شناگر یا فوتبالیست شود و موسیقی هم به همین شکل است تا یک سنی می توان گوش مخاطب را قوی کرد.

*امروز نقاط قوت و جای امیدواری موسیقی پاپ ایرانی کجاست؟

جای امیدواری اش باز تر شدن محدودیت های موسیقی در ایران نسبت به گذشته است. یکی از دلایلی که باعث شد من از ایران خارج شوم این بود که اجازه نداشتم گیتار کلاسیکم را در دست بگیرم و به خیابان بروم و اگر می رفتم دستگیر می شدم و زندانی داشت. الان دیگر آن میزان محدودیت وجود ندارد و امیدوارم که در آینده بهتر شود و هنرمندان بتوانند آزادانه تر در عرصه هنر گام بردارند.

*و آیا شعر و موسیقی داخل کشور منبع تغذیه موسیقی خارج از کشور هم هست؟

همه به هم مربوط است و اتفاقات موسیقایی داخل و خارج از کشور یکدیگر را تغذیه می کنند. من داخل و خارج را جدا از هم نمی بینم و فکر می کنم همه یکی هستیم و فقط محل زندگی مان متفاوت است. صد در صد کار موسیقی که در داخل ایران انجام می شود روی من موزیسین تآثیر می گذارد و بالعکس کارهای من بر روی موزیسین های ایرانی تآثیر می گذارد. محیط اطراف موزیسین و صداهایی که ما در طول شبانه روز می شنویم بیشترین تآثیر را روی موزیسین دارد. مثلآ وقتی من هر روز به کافه استارباکس می روم موسیقی که آنجا پخش می شود و اینکه کلآ در بیست و چهار ساعت چه نوع موسیقی را می شنوم بر روی آهنگسازی من تآثیر مستقیم دارد. در ایران هم به همین شکل موسیقی که موزیسین ها به طور روزمره در قهوه خانه ها می شنوند و یا مثلآ به خانه خاله شان می روند و آنجا سریال ترکی تماشا می کنند روی کارشان تآثیر مستقیم دارد. شاید یکی از دلایل تآثیر نگرفتن من از موسیقی ترکی این باشد که من تا به حال سریال ترکی تماشا نکرده ام در حالیکه در ایران مردم بیست و چهار ساعت شبانه روز با این سریال ها زندگی می کنند.

*در موسیقی لس آنجلسی مافیا وجود دارد؟

فکر نمی کنم وجود داشته باشد. به نظر من کار خوب بزرگترین مافیا است. اگر کسی در زمینه موسیقی استعداد و پشتکار داشته باشد کسی نمی تواند جلوی او را بگیرد.

*تا به حال به هیچ مانع اینچنینی برنخوردید؟

برخوردم ولی خیلی کم. گروه بندی هایی وجود دارد و یک سری سعی مب کنند جلوی پیشرفت آدم ها را بگیرند ولی چنین فضایی خیلی کم و کوچک است. اگر کسی کار خوب، پیوسته و با پشتکار انجام دهد کسی نمی تواند جلوی او را بگیرد چون تصمیم گیرنده نهایی مردم هستند. مثلآ مرحوم مرتضی پاشایی خیلی با احساس آواز می خواند و سه یا چهار سال پیش از این که مشهور شود دوستانی که در ایران او را از نزدیک می شناختند به من معرفی اش کرده بودند و کازهایش برایم می فرستاندند. می گفتم چه حس خوبی دارد و همیشه فکر می کردم چرا این آدم با این حس و استعداد خوب مطرح نمی شود. کم کم مطرح شد اما شاید حمایت های لازم را نداشت تا بعد که مشخص شد سرطان دارد و یک سری دلسوزی ها شروع شد. پشتکارش بود که به او کمک کرد. فکر می کنم حدود صد و پنجاه قطعه موسیقی تولید کرد.هر چند فاصله زمانی مطرح شدنش حدود پنج یا شش سال طول کشید اما پنج یا شش سال برای موفقیت در موسیقی زمان زیادی نیست. فکر می کنم باندبازی در ایران خیلی بیشتر باشد.

*شما گفتید فضای پیرامونی هنرمند روی کار او بیشترین تآثیر را دارد، با توجه به این تآثیر همکاری هنرمندان داخل و خارج در تولید یک اثر، بر روی موسیقی ایرانی چیست؟

صد در صد تآثیرگذار است. البته در خصوص کار کردن با داخل مثلآ من چون خودم هم شعر می نویسم اگر با شاعری از داخل کشور هم کار کنم یا باید دیدگاهش نسبت به زندگی به دیدگاه من نزدیک باشد و یا نزدیک شود. من در کلام و نوع برخورد با مسائل ذهنیت خاص خودم را دارم.

*این ذهنیت چیست؟

من به همه چیز خیلی مثبت نگاه می کنم و سعی می کنم زیبایی و عشق و عشق بلا عوض و فداکارانه را بیان کنم و به این مفاهیم علاقه دارم و دوست داشتن های بلا عوض در کارهای من زیاد به چشم می خورد ‘فدای سرت اگه من خیلی تنهام، فدای سرت اگه گریون چشمهام…’ یک عشق ناب عرفانی مثل عشق آثار مولانا. شاید این شعرها در ظاهر ساده به نظر بیاید اما کاملآ فکر شده است. من سادگی را خیلی دوست دارم و این نوع عشق را هم خیلی دوست دارم. در کارهایم سعی می کنم مردم را به نگاه مثبت و عاشقانه تشویق کنم.

*بعد از انقلاب ایران و تا دهه هشتاد خورشیدی یک جریان موسیقی پاپ ایرانی در شهر لس آنجلس وجود داشت، بعد از آن برای مدتی این پایگاه به شهر دوبی منتقل شد و امروز به جایی رسیده که دیگر هیچ شهری در جهان را نمی توان پایگاه موسیقی ایرانی دانست، برخی هنرمندان لس آنجلسی از بین رفتن پایگاه هنرمندان ایرانی در این شهر فرشتگان را محصول سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی می دانند. شما چه فکر می کنید؟

من نمی دانم که جمهوری اسلامی چنین برنامه ریزی را انجام داده یا نداده. اما این را می دانم که پایگاه تغییر کرد به این دلیل که موسیقی در ایران آزاد شد (سال ۱۳۷۶) و ناخودآگاه هنرمندان جوان زیادی شروع به فعالیت کردند یعنی هر شهری در جهان فرض کنیم در مونیخ روزی صد آهنگ ساخته شود، روزی چهل خواننده و هشتاد موزیک ویدئو تولید شود، آن موقع مونیخ به دلیل حجم بالای تولید موسیقی ایرانی به پایگاه اصلی موسیقی ایرانی تبدیل می شد. مثل یک رودخانه بزرگی که جاری می شود و همه چیز را با خودش می برد. در کنار این غیر ممکن نیست که برنامه ریزی هم از سوی جمهوری اسلامی وجود داشته اما مدرکی برای اثبات این ادعا وجود ندارد یا دست کم من چنین مدرکی ندارم و ندیدم.

*تآثیر موسیقی پاپ ایرانی در دهه های بعد از انقلاب را بر جامعه چه می دانید؟

تآثیر بسیار بزرگی داشته. ما موزیسین ها می توانیم ذهنیت مردم را به هر سویی که دلمان می خواهد سوق دهیم. مثلآ با موسیقی می توان ذهنیت جامعه را به سمت و سوی منفی سوق داد مثلآ یک کاری منتشر شده بود تکه ای از شعرش این بود ‘آرزو دارم که مرگت را ببینم’ خب چنین اشعاری می تواند روابط عاطفی در زندگی مخاطب را به همین سو سوق دهد. در مقابل ‘فدای سرت اگه من خیلی تنهام، فدای سرت اگه گریون چشمهام’ این هم می تواند عشق بلا عوض را در جامعه ترویج کند. این ذهنیت سازی مخصوصآ در کارهای قوی که مردم با آن زندگی می کنند و عاشق می شوند و اشک می ریزند، در تنظیم روابط شخصی و اجتماعی بین آدم ها خیلی مهم و موثر است.

*در سطح شهر تهران نوازندگان دوره گردی به چشم می خورند که لزومآ روی نت هم نمی نوازند اما ویدئو بعضی از اینها در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و مردم از آن استقبال می کنند. نظر شما درباره اینها چیست؟ اخیرآ از مقامات وزارت ارشاد گفته بود باید اینها را از سطح شهر جمع آوری کنیم چون باعث نازل شدن جایگاه موسیقی در کشور می شوند.

اتفاقآ به نظر من خیلی زیباست. من خودم وقتی در خیابان های آمریکا و اروپا با این افراد روبرو می شوم که در خیابان ساز می زنند واقعآ لذت می برم. من دختر هفده ساله خودم را تشویق می کنم که به همراه گیتارش به خیابان برود و ساز بزند و بخواند. این یعنی رابطه مستقیم یک هنرمند با مردم و باعث ترویج موسیقی می شود. چه بهتر که در خیابان به جای صدای بوق ماشین صدای زیبای ویولن را بشنویم. ما در دانشگاه یک واحد درسی موسیقی گذراندیم به نام ‘صداهای شهری’ و این خودش رشته تحصیلی جداگانه ای هم هست که افراد درس می خوانند و مدرک تحصیلی دریافت می کنند تا به طور تخصصی بتوانند صداهای شهر را بهتر کنند. حالا این نوازنده های خیابان بدون اینکه مثل کارشناسان پولی دریافت کنند که مثلآ صدای کارخانه را کم کنند و به جایش صدای موسیقی بگذارند، مفت و مجانی این کار را انجام می دهند. ویولن می زنند، گیتار می زنند و آواز می خوانند ، این کار به چه کسی لطمه می زند! اتفاقآ می تواند برای مردم مشوق باشد.

*سقف آرزوی شما در کار حرفه ای چیست؟

سقف آرزو ندارم. من هر روز برای بهتر شدن و راضی کردن خودم کوشش می کنم. هر روز سعی می کنم چیز جدیدی یاد بگیرم و کاری نو انجام دهم که قبلآ انجام نداده ام. مسیری که ما هنرمندان در آن حرکت می کنیم خیلی زیاست و اینکه به کجا می رسیم خیلی مهم نیست و دست ما هم نیست. من هرگز آرزو ندارم که مثلآ با فلان شخص کار کنم حتی نمی دانستم که روزی می توانم از راه موسیقی پول در بیاورم. همه این اتفاقات ناخودآگاه پیش آمد و اصلآ هم به این فکر نمی کنم که قرار است به کجا برسم. بیشترین تلاش خودم را انجام می دهم و به هر جایی هم برسم خوشحالم چون دارم از این مسیر حرکت لذت می برم.

*آخرین فعالیت های حرفه ای و کارهای امروزتان چیست؟

الان مشغول آماده کردن یک آلبوم برای هنگامه هستیم که الان داریم میکس و ضبط یک سری از آهنگ ها و ساخت ویدئوها را انجام می دهیم.

*یعنی کارها ساخته شده؟

بله همه کارها ساخته شده فقط ضبط یک سری از آهنگ ها هنوز انجام نشده و ویدئوها هم در حال ضبط است.

*اسم آلبوم و آهنگ ها؟

اینها سورپرایز است و از طریق وبسایت، فیسبوک و اینستاگرام هنگامه منتشر خواهد شد.

*چه تاریخی احتمالآ منتشر می شود؟

اول سه یا چهار ویدئو را منتشر می کنیم و بعد آلبوم کامل می آید. اولین ویدئو دو یا سه هفته دیگر منتشر می شود.

 

*شروع این آلبوم از کجا بود؟ چه موقع کار کلید خورد؟

چند سال بود که همکاری من با هنگامه قطع شده بود. آرتیست ها بعد از مدتی همکاری از هم خسته می شوند برک (استراحت) می گیرند. البته رابطه ما با هم بد نبود و در این مدت هم هر کاری که می خواست انجام دهد با من مشورت می کرد. دو آهنگی هم که در فاصله این سال ها خواند در استودیوی من ضبط شد. از حدود بیش از یک سال پیش که دوباره شروع کردیم به صحبت درباره همکاری جدید، ساخت این آلبوم کلید خورد. یک سال کامل را روی شعر و آهنگ کار کردم و از حدود چند ماه پیش کار ویدئوها شروع شد. کل پروژه یک سال و نیم طول کشید.

*هنگام با همان اولین آلبومی که با همکاری شما به بازار آمد کارش گرفت و در قیاس با همکاران هم نسل خودش خیلی موفق شد. هنگامه چه چیز متفاوتی داشت و دلیل موفقیتش را چه می دانید؟

اولین باری که من صدای هنگامه را در استودیوی خودم در ونکوور شنیدم من را خیلی جذب کرد. در اولین ضبط ویدئویی هم حرکاتش خیلی جذاب بود. یک صداقتی در این شخص وجود دارد که عالی است. به چیزی که نیست تظاهر نمی کند. صادقانه می خواند و صادقانه اکت می کند. هنگامه ای که جلوی دوربین می رود همان شخصی است که با من می نشیند شام می خورد. این صداقت بعلاوه هنرمندی اش، صدای بسیار زیبایش و شخصیت دوست داشتنی اش باعث موفقیت او شده.

*همان سختی ساده بودن که توضیح دادید در کار خودتان هم هست.

بله دقیقآ. جاذبه کاری بین من و هنگامه بر سر همین است. من هم خیلی ساده و صادقم و به چیزی که نیستم تظاهر نمی کنم. با هم ارتباط خوبی هم از روز اول تا امروز داشته ایم و داریم. صدای زیبا، توانایی خواندن و ادای زیبای کلمات و شخصیت زیبای هنگامه فاکتورهای اصلی موفقیت اوست.

*حرف آخر و برنامه های آینده چه دارید؟

برنامه های آینده زیاد است چون همیشه توی سر من پر از ایده است، اما فعلآ بسنده می کنم به همین کاری که با هنگامه دارم انجام می دهم. آهنگ های این آلبوم خیلی متنوع است. بیشتر شعرهای کار هم سروده خودم است. بیشتر تنظیم ها هم کار من و بعضی کار خشایار احمدی است. کل این پروژه را من و خشایار و هنگامه انجام داده ایم

 

ramin zamani

منبع: مرکز دموکراسی برای ایران.

همچنین ببینید

مستند غار اصحاب کهف در برنامه محفل در ترکیه 

مستند غار اصحاب کهف در برنامه محفل در ترکیه 

مستند غار اصحاب کهف در برنامه محفل در ترکیه تهیه کننده برنامه محفل از تولید …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *