جنجال سفر مهناز افشار
جنجال سفر مهناز افشار به آمریکا برای زایمان
احسان رستگار به سفر مهناز افشار به آمریکا برای زایمان اعتراض کرد و نوشت: منطقی است که چنین رفتاری که موجبات تحقیر عمومی و ملی را ایجاد می کند، با تبعاتی حقوقی برای آن فرزند همراه شود تا بدین وسیله، والدین از چنین تصمیمی منصرف شوند.
در بخشهایی از این مطلب آمده است:
دغدغه ی این نگاره، تعیین تکلیف برای بازیگران و یا هیچ یک از مشاهیر هیچ یک از صنوف نیست. مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران، این که زن و شوهری تصمیم بگیرند فرزندشان را در کدام کشور به دنیا آورند، مساله ای شخصی و خصوصی است و قانونا و شرعا نمی توان آن ها را از این چنین اقداماتی منع کرد، اما دغدغه ی این یادداشت قطعا این هست که آیا عقلا و متناسب به مطلوبیات اخلاقی اسلامی-ایرانی، این عمل درست است یا غلط.
روزهای پایانی اردیبهشت امسال، خبری منتشر شد به شرح زیر:
«مهناز افشار مدتی است از کشور خارج شده تا ماه های آخر بارداری اش را در خارج از ایران بگذراند.»
در ابتدا شاید این نوع جملات به ذهن برسند که «خب به ما چه!» یا «رفته که رفته» یا «خوش به حالش که رفته» یا «کاش ما ام پول داشتیم و می رفتیم» و امثالهم.
این اولین بار نیست که بازیگری تصمیم به سفر به کشورهای اروپایی و آمریکا پیش از زایمان می گیرد؛ خانم شیلا خداداد نیز پیش از این برای وضع حمل به خارج سفر کرده بود تا بتواند برای پسرش سامیار شناسنامه ی غیر ایرانی بگیرد.
بازیگران و سینماگران، امروزه در اقصی نقاط جهان و اتفاقا مخصوصا در همان آمریکا، نه تنها یک هنرمند هستند، بلکه سفرای فرهنگی و حتی سیاسی محسوب می شوند که دولت های متبوعه ی آنان، با بهره گیری از شهرت و محبوبیت سینماگران، از آن ها در راستای تبلیغ و تبیین فرهنگ، سیاست، سبک زندگی و نیز اهداف ملی گرایانه شان در افکار عمومی سراسر جهان، از هیچ حسن استفاده یا بعضا سوء استفاده ای دریغ نمی کنند.
در کشور ما نیز بسیاری از سینماگران و هنرمندان، پا را از فعالیت های اجتماعی و غیر سینمایی در داخل کشور فراتر نهاده و در سطح جهانی و بین الملل، با عناوین و در سطوح مختلف، اقدام به فعالیت های احتماعی، فرهنگی و بشردوستانه می کنند. بسیاری از بازیگران مرد و زن ایران، برای مثال امروزه سفرای صلح سازمان ملل و نیز یونسکو هستند و در این فضا بسیاری از دغدغه هایشان را مرتفع می سازند. اگرچه این نوع فعالیت ها نیز می تواند در مواردی و در شرایطی بیشتر یک ژست و در باطن غلط ارزیابی شوند، ولی در مواردی قابل دفاع و قابل توجیه هستند و می توانند به جای خدمت ایرانی ها به خارجی ها، به عنوان خدمت ایرانی ها به ایرانی ها نیز مورد استفاده قرار گیرند.
حال تصور کنید که یک بازیگر ایرانی، بشود سفیر مهاجرت! آن هم مهاجرت به آمریکا! قطع به یقین این عمل اگرچه خلاف قانون نیست ولی قطعا خلاف منافع ملی و در جهت خلاف امید به زندگی در ایران و اصلاح و ترویج سبک زندگی اسلامی-ایرانی به شمار می رود. حال سوالی که پیش می آید این است که آیا بازیگران قانونا یا شرعا یا عقلا یا عرفا موظفند که سبک زندگی اسلامی-ایرانی را ترویج دهند؟ به عقیده ی نگارنده قطعا پاسخ منفی است. خیر؛ کسی موظف نیست، ولی طبیعتا هنرمندان هر کشوری سعی در اصلاح اوضاع مردم خودشان و الگوسازی های زیستی قابل استفاده در داخل برای مردم کشورشان دارند.
با لحاظ کردن این نکته ی غیرقابل اغماض که پزشکی ایران در برخی رشته ها در دنیا زبانزد است، این نکته که شاید مثلا فلان بازیگر به خارج رفته تا در آن جا زایمان بدون درد کند هم تقریبا قوت خود را از دست می دهد؛ پس معقول است اگر حدس قوی را در سفر مهناز افشار، صرف گرفتن شناسنامه ی آمریکایی برای فرزندش در نظر بگیریم و این تهمت یا برچسب محسوب نمی شود، بلکه یک حدس قوی و معقول است.
سوال حیاتی که در این جا پیش می آید این است که، مسیر حرکت بازیگران ما متناسب با ارزش ها، آرمان ها، افکار و عقاید ایرانی ها، چه وضعیتی دارد و نیز آیا مسئولان موظفند در رابطه به چنین فعالیت هایی که قطعا فعالیت علیه نظام یا علیه منافع ملی محسوب نمی شود اما در راستای فعالیت تبلیغی به نفع دشمن درجه ی یک ما آمریکاست، سیاست گزاری هایی انجام بدهند یا خیر؟
ولی خطا به نظر نمی رسد که با در نظر گرفتن برخی استثنائات مانند آمریکا، وزارت امور خارجه ی جمهوری اسلامی ایران هم در نظر بگیرد که آیا عقلا موظف است که شخصی که به اختیار والدینش پیش از تولد ایران را به مقصد آمریکا ترک کرده و بر اساس قوانین آمریکا، اگر جنگی رخ دهد باید طرف آمریکا بایستد و یک آمریکایی اصالتا ایرانی به شمار می رود، به چه دلیل باید از امتیاز شناسنامه ی ایرانی برخوردار شود؟ اگر هم شناسنامه ی ایرانی برای وی صادر می شود، طبیعتا به دلیل تابعیت اولیه ی آمریکایی، باید از تصدی گری در مناصب حکومتی محروم شود و این تصمیم اصلا ظالمانه محسوب نمی شود.
فارغ از نکات فوق، آیا جز این است که این جنس رفتارها و سفر پیش از زایمان والدینی ایرانی به آمریکا برای این که فرزندشان از موهبت (!!!) شناسنامه ی آمریکایی برخوردار شود، به معنای تحقیر شناسنامه و هویت ایرانی و یک عمل ضد ایرانی است؟ آیا این بدان معنا نیست که ایران حتی ارزش این را ندارد که در آن متولد شویم و اگر در دشمن ایران هم متولد شویم، بهتر از آن است که در این کشور دیده به جهان بگشاییم؟ آیا به این معنا نیست که اگر در ایران متولد شویم، آمریکا را از دست می دهیم ولی اگر در آمریکا متولد شویم، ایران مثل یک جنس بنجل و یک کشور به مثابه یک دهات، همواره سهل الوصول است؟
الغرض،پس منطقی است که چنین رفتاری که موجبات تحقیر عمومی و ملی را ایجاد می کند، با تبعاتی حقوقی برای آن فرزند همراه شود تا بدین وسیله والدین از چنین تصمیمی منصرف شوند و یا اگر منصرف نشدند، بدانند که با این تصمیم، فرزند آمریکایی شان که شناسنامه ی ایرانی هم دارد، حق اشتغال در مناصب حاکمیتی در جمهوری اسلامی ایران را ندارد.
این سیاست گزاری در راستای جریمه ی آن فرزند (که در تولدش در آمریکا تقصیری هم نداشته و والدینش تصمیم گیرنده بوده اند) و یا مجازات والدین او پیشنهاد نمی شود، بلکه در راستای افزایش حس عزت عمومی و هویت ملی توصیه می شود. حتی می شود شرطی را پیشنهاد کرد که برای جلوگیری از ظلم به فرزندی که خود تصمیم نگرفته که در آمریکا متولد شد، وی در صورت انصراف از تابعیت آمریکایی اش (به هر طریقی که قانونا متصور است)، بتواند از امتیازات شهروندان عادی و غیر آمریکایی نیز بهره مند شود.