انفجار غم انگیز استقلال
این روزها که خبر داغ صفحه های اول تمامی شبکه های خبری ترکیه انفجار بمب در خیابان استقلال استانبول است بیش از قبل ذهنم درگیر حوادث کوچکی شده که فاجعه ای بزرگ را ببار آوردند و سرنوشت غم انگیزی را رقم زدند.در اخبار خواندم که مادر و دختری برای تعطیلات و گردش به خیابان استقلال آمده بودند و در سانحه ی انفجار جان باختند.
آخرین هوای خوب
پدرش به آنها گفته بود که امروز به گردش نروید اما آنها به علت هوای خوب در آن روز اصرار به رفتن داشتند و انگار هوای خوب بهانه ای شد که آنها برای آخرین بار دست در دست هم آسمان آبی را تماشا کنند و هوای خوب را روی پوست تنشان حس کنند. انگار سرنوشت هوای خوب را قاتل جان آنها کرد.
سقوط از عاشقی به تروریستی
در اظهارات اخیر تروریست سوره ای به نام احلام البشیر گفت که بخاطر دوست پسرش و علاقه ای که به او داشته وارد این حزب شده است.او اظهار کرده است سال 2017 عاشق شخصی بنام احمد الف شده و از طریق او با این حزب آشنا شده. پس از آشنایی او با حزب احمد الف میرود و او دچار میشود دچار مسیری سیاه و تاریک.
داشتم با خود به این فکر میکردم اولین باری که آن دخترک عاشقی را داشت تجربه میکرد و فکر میکرد وارد جهان زیبایی از احساسات و زرق و برق شده است نمیدانست که روزی قرار است از عاشقی به تروریستی سقوط کند و قاتل جان کسانی بشود که آنها نیز عاشق بودند.
کاش جهان جور بهتری بد بود
به چشمان این دختر رنگین پوست و گل هایی که هنگام فرار در دست دارد روی صفحه های جنایی و حوادث که نگاه میکنم با خود میگویم عاقبت یک آشنایی ساده میتواند انسان را از تجربه ی عشق به تجربه ی مرگ برساند .
کاش جهان جور بهتری بد بود و روزگار آبی رنگ عاشقی به روزهای خاکستری رنگ مرگ تبدیل نمیشد.
مقاله از رها.