تناسخ روح؛ اثبات شده دیگر این بار در ترکیه
دختری به اسم دِهمِت در سال ١٩٩٨ در شهر آنتاکیا ترکیه بدنیا آمده است
به گزارش خات نیوز بعد از اینکه این دختر شروع به حرف زدن می کند ، بارها و بارها در کلام هایش به اعضای خانواده اشاره می کند که او یک مادر دیگر نیز دارد و قبلا با او زندگی کرده…
در ابتدا کسی او را جدی نمیگیرد… ولی این دختر بچه ماه ها دست از صحبت هایش نکشید و مدام این موضوع را مخصوصا به مادرش اشاره میکرد..
یکبار که در حال تعریف کردم زندگی گذشته اش بوده ، مادرش از او می پرسد ، اسم مادر دیگرت چه بوده ؟؟ دِهمِت سریعا پاسخ میدهد : اسم مامانم لینیا بود ، مامانم لینیا خیاط بود !
مادرش شوکه میشود ، چون حدود ١۴ سال قبل از طریق آشنایی دور خیاطی را در شهر کاردمیر دیده بود به این اسم… به دلیل این اتفاق ، برای مادرش به شک عجیبی افتاد از دخترش سوال های بیشتری میپرسد ، که آیا او خواهر و برادری هم در زندگی اش داشته؟! دِهمِت جواب میدهد که آره مادر، من یک خواهر داشتم به اسم آیفل و بعد وقتی از او میپرسند که چگونه از دنیا رفت این دختر ۴ ساله توضیح میدهد که در یک تصادف با ماشین که خواهرش هم به همراهش بوده از دنیا رفته و حیرت آور بود که این دختر ۴ساله چگونه جزئیات وحشتناک تصادف را صریحا بیان میکند.
مادر دِهمِت بعد از شنیدن این موضوع ِ هراس آور از زبان دخترش شروع به تحقیقات می کند به هر طریق مجددا به دنبال چنین خیاطی که میشناخت می گردد ، که شاید حقیقتا این لینیا، همان خیاط باشد پس از 8 ماه موفق به پیدا کردن او میشود و جالب اینکه آن زن خیاط در کاردمیر دو دختر داسته که یکی از آنها یک ماه قبل از بدنیا آمدن دِهمِت در تصادفی از دنیا میرود.. در این زمان بود که همه و همه ی اطرافیان از باز شدن رازهایی عجیب در این موضوع مبهوت شدند تا جایی که این موضوع رسانه ای میشود و نظر عمیق محققین تناسخ و تولد دوباره را به خود جلب می کند.
تیم وسیع تحقیقات ، یکی از اعضای خودش (دکتر یورگن کایل) را برای بررسی بیشتر از آلمان به ترکیه میفرستد.. این دکتر به همراه یک مترجم به خانه دِهمِت می رود و مجددا با متُد روانشناسانه ی خاصی همه چیز را از او می پرسد.
سپس بعد از دو روز به خانه زن خیاط می رود و درباره دخترشان که در تصادف فوت شده بود بطور ویژه ای پرس و جو می کند .. بعد از گذشت چند روز کوتاه دکتر کایل بلاخره تصمیم میگیرد خواهر ِ دختری که در تصادف فوت شده بود را با دِهمت رو به رو کند دو دختری که هیچ وقت همدیگر را ملاقات نکرده اند و هرگز همدیگر را نمی شناسند از قبل ، راجع به قرار ملاقات، به خانواده دِهمت چیزی نمی گویند و دکتر کایل به همراه آیفل (خواهر دختری که در تصادف مرده بود) بی اطلاع قبلی به خانه دِهمت می روند حالت روحی دِهمت شدیدا دگرگون میشود ، و دکتر کایل در فیلم گفته هایش اشاره میکند که این حالت عجیب بگونه ای در چهره دِهمت و درونش هویدا میشود که مادر دِهمت بخاطر وضعیت شوک روحی دخترش ناخواسته به گریه می افتد
دختر چهارساله نگاهش را از آیفل بر نمیدارد احساسات غیر قابل توصیفی در فضای خانه حکمفرما میشود و این لحظاتی بود که آیفل با گریه می گوید که خواهرش را در چشمان او لمس میکند خانواده دختری که در سانحه تصادف از فوت شده بود حالا در شهر آنتاکیا (شهر سکونت دهمت) زندگی میکنند
دِهمت که حالا بیست ساله است هنوز در سراسر ترکیه بسیار مشهور مانده و یم راز عمیق تناسخ را برای آگاهان ِ این حوزه باز کرده است.